همونطور که در مقاله های استرس در بازیگری و کاهش استرس در بازیگری شاهد بودیم، مازیار تلاش داشت که بازیگر بشه که بتونه با خانم طناز طباطبایی ازدواج کنه… مازیار پس از دیدن فیلم شنای پروانه ،که طناز طباطبایی توی اون فیلم سیمرغ بلورین گرفت، تصمیم گرفته روی احساسش کار کنه و یاد بگیره گریه کنه و از این طریق خودشو به طناز نزدیک کنه…
اما مشکلی که هست اینه که مازیار از سه سالگی به بعد دیگه گریه نکرده و کلن مثل اسب آبی میمونه!!!.. توی این مطلب آبان تلاش کرده حافظه عاطفی رو بهش یاد بده تا بلکه مشکلشو حل کنه.
از یک منظر می توان حافظه را به سه نوع تقسیم بندی کرد؛
1-حافظۀ ذهنی
این حافظه به سادگی قابل کنترل است. مثلاً شما سعی می کنید به یاد آورید که دیروز در این وقت خاص کجا بودید. اغلب مردم می توانند به راحتی این کار را انجام دهند.
2-حافظۀ جسمی
این حافظه کنترل عضلات بدنمان را به ما می آموزد. در زمانی که حافظۀ جسمی کنترل عضلات را به ما می آموزد، کاملاً به آن آگاهی داریم، اما پس از گذر دورۀ آموزش، آن را به طور خود به خودی و بر حسب عادت انجام می دهیم (مانند یادگیری استفاده از قاشق و چنگال یا لباس خود را بدون کمک دیگران پوشیدن در کودکی) و اصلاً به آنچه عمل می کنیم فکر نمی کنیم.
3- حافظه ی حسی- عاطفی
این حافظه از دو بخش حافظۀ حسی و حافظۀ عاطفی تشکیل شده است.حافظه ی حسی-عاطفی ماده ی اولیه ی خلاقیت و بازآفرینی روی صحنه است. آنچه بازیگر در اجرای پی در پی تکرار میکند فقط جملات و حرکاتی که در تمرین ها به آن عمل کرده نیست، بلکه به کار گرفتن حافظه عاطفی خویش است. او به این عواطف، از طریق حافظه ی ذهنی و حافظه ی حسی خود دست می یابد.
حافظه حسی- عاطفی به دو بخش حافظه حسی و حافظه عاطفی تقسیم میشود:
حافظه حسی
در هر لحظه از زندگی یک موجود زنده، اطلاعات حسی توسط گیرندههای حسی دریافت شده و توسط سیستم عصبی پردازش میشوند. این دادهها که شخص به وسیله حواس خود دریافت میکند در حافظه حسی دخیره می گردد.
حافظه حسی فراخواندن احساس های فیزیکی است، نه احساس های عاطفی! اگر چه اغلب باعث یک واکنش عاطفی( مانند گرما، سرما، خستگی و…) در ما میشود. برای موفقیت در دست یابی به این حافظه باید جزییات خاص را کاوش کنیم.زمانی که بازیگران به کلیات متوسل می شوند بازیگری تبدیل به یک کلیشه تکراری می شود.
مثال : تصویر زیر باعث چی میشه؟
حافظه عاطفی
در حالت طبیعی عکس العمل و انگیزه به طور منطقی در دسترس است چرا که شما بر روی صحنه با تمام وجود حضور دارید و درگیر نقش خودتان هستید و در واقعیت نمایش فرو رفته اید و همه عوامل برای کمک به شما در بخش های مربوط به خود حاضر هستند.
اما زمان های زیادی هست که بازیگران روبرو کمکی به شما نمی کنند و یا نمی توانند بکنند.ممکن است شما بر روی صحنه تنها باشید و در یک لحظه باید در اوج احساسات خودتان دیده شوید. یا شاید در محل فیلمبرداری برای مدت 5 ساعت منتظر بمانید تا برای یک برداشت سی ثانیه ای احساسات خود را نمایش دهید.
برخی از بازیگران می توانند به سرعت به احساسات خود دست یابند اما بسیاری از بازیگران برای سرکوب احساسات خودشان شرطی شده اند. و این جاست که تکنیک می تواند احساسات بازیگر را سازماندهی کند و زمانی که به آنها نیاز دارد در اختیار او قرار دهد.
حافظه عاطفی فرخواندن بخشی از رویداد یا خاطره ای از زندگی گذشته شماست که باعث تولید یک واکنش احساسی قوی در شما می شود.اگر می خواهید به حافظه عاطفی خود برای گریه کردن، خندیدن، ترس یا خشم دسترسی دائم داشته باشید یک لحظه از گذشته خود را ،که دچار این احساسات شده اید ،بیاد بیاورید. ساختن عضلات عاطفی ما با تمام توانشان به اندازه ساختن عضلات جسمی و صوتی ما مهم است.
حافظه عاطفی شامل بازآفرینی یک خاطره و بیرون کشیدن احساسات برای اهداف نمایشنامه است.بازیگر خاطره ای مشابه واقعه ای را تجربه می کند که شخصیت در حال تجربه آن است که احساسات مشابهی را برانگیخته است: از این طریق ، نقش و شخصیت با احساسات طبیعی پر می شود.
حافظه عاطفی در سیستم استانیسلاوسکی مطرح شد ( البته بعدا آن را رها کرد) و توسط لی استراسبرگ در شیوه بازیگری متد پروبال داده شد. استراسبرگ معتقد است حافظه عاطفی بهترین راه برای رسیدن به احساسات در بازی رئالیسم است. اما برخی از اساتید بازیگری ، همچون استلا آدلر، با این حافظه مخالف هستند.
یکی از دلایل مخالفت این است که حافظه عاطفی بازیگر را از لحظه فعلی صحنه ای که می خواهد بازی کند ، خارج می کند. اگر او روی اتفاقی که سالها پیش افتاده است متمرکز شود ، ارتباطش با بازیگرانی که بر روی صحنه هستند قطع می گردد.
نکته: موسیقی می تواند واکنش احساسی قوی ای در بسیاری از بازیگران ایجاد کند، حتی زمانی که نتواند آنها را به یاد خاطره ای از گذشته شان بیندازد هم برای آماده سازی بازیگر موثر است.
تمرین کینم یا……
دراز بکشید. چشم هایتان را ببندید. سعی کنید بدنتان در راحت ترین وضعیت خودش باشد.سعی کنید خاطره ای را با تمام جزییاتش بیاد بیاورید. سعی کنید محیط را بار دیگر با خلق کنید. از حافظه حسی خود کمک بگیرید.صداها، بوها، نورهایی که آنجا بوده است. سعی کنید تمام جزییات را بیاد بیاورید. بعد از حدود سی دقیقه که بر روی خاطره گذشته خود دقت و تمرکز کردید، می توانید به احساس آن خاطره دست یابید.
در صورتی که به آن احساس دست نیافتید می توانید از یک محرک استفاده کنید. مثلا یک قطعه موسیقی یا یک شی خاطره انگیز. شاید بتوانید از همین خاطره بارها و بارها برای رسیدن به آن حس استفاده کنید و شاید هم برای همین یک بار جواب بدهد.یک فهرست بلند بالا تهییه کنین از احساس های مختلف و خاطره های مختلف و ازش استفاده کنین.
تجربه آبان : خاطره هایی رو انتخاب کنین که از گذشته دور و یا حتی کودکی تون باشن. به این دلیل که تاثیر عاطفی زیادی بر روی شما داشتن که تا الان یادتون مونده!!! از طرفی میگن اگه بالای هفت سال عمر داشته باشن خاطراتتون خیلی مفیدتره و از خطر آسیب روانی جلوگیری میکنه.( احتمالا شکست عشقی یک ماه پیش نتونه برای بارهای زیادی بتون کمک کنه)
-آبان چرا اینطوریه.. دلیل علمی داره؟
( برای مطالعه بیشتر )تحقیقات دکتر ویلدر پنفیلد جراح مغز کانادایی در مورد چگونگی عملکرد حافظه ی حسی -عاطفی بسیار درخشان است. وی در هنگام معالجه ی بیمارانی که دچار حمله های صرع می شدند متوجه شد که تحریک الکتریکی نقاط خاصی از مغز، موجب زنده شدن مجدد بعضی از تجربه های قبلی بیمار برای او میشود و بیمار بار دیگر آن را تجربه میکند.
در دفعات نخست، این بازگشت به گذشته و تکرار تجربه در بیماران، برایش باور کردنی نبود. زن جوانی به او گفت که با تحریک الکتریکی ناگهان خود را در آشپزخانه خویش احساس کرد که به صدای پسر کوچکش که در حال بازی در محوطه ی جلوی خانه بود گوش می داد. بر اثر این تحریک همه عناصر تجربه ی اصلی برای او مجددا تولید شده بودند، سر و صدای همسایگان، صدای ماشین هایی که عبور میکردندو….. تحریک مغز بیمار دیگری موجب شد تا تجربه ای را که از یک کنسرت داشت دوباره برایش زنده شود، در حدی که صدای هریک از ساز هارا به خوبی تشخیص میداد.
دکتر پنفیلد برای اطمینان از صحت یافته های خود، همان نقطه از مغز را سی بار تحریک الکتریکی کرد و در هر سی بار همان تجربه برای بیمار باز آفرینی شد. وی نام این پاسخ های مربوط به حافظه را (( پاسخ های تجربی )) گذاشت. در زندگی واقعی همین حالت، با تحریک شرایطی که موجب بیدار شدن این تجربه ها میشوند، اتفاق می افتد. برای مثال وقتی شخصی به شما میگوید که فلان شخص را که نسبت به او احساس شدیدی دارید- دیده است، ناگهان ضربان قلب شما بالا میرود . یعنی بدن شما با ذکر نام آن شخص، عکس العملی مشابه دیدن او از خود بروز میدهد ( برگرفته از کتاب * بازیگری متد* احمد دامود)
مراقب باش
استانیسلاوسکی در دوره های پایانی زندگی خود ، شروع به تردید در ایمنی استفاده از حافظه عاطفی در بازیگری کرد. اگر بازیگر بر روی خاطرات ناخوشایند خود و بدون درمانگر یا مشاور کار کند ، این روش می تواند عوارض جانبی منفی داشته باشد. شما ممکن است به یک مکان تاریک بروید ، مانند هیت لجر، و درگیر خاطرات ناخوشایندتان شوید و آسیب روانی به خودتان بزنید و یا حتی موجب مرگ خودتان شوید.
12 دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید
آبان ؟ مرسی !
مرسی آقا معلم
سلام مرسی خیلی خوب بود عالییییه بود ممنون از زحماتتون این مطلباتون خیلی بهم کمک کرد
مفید بود .متشکرم که مطالب رو در اختیارمون میذارید🙏🏻🌹
آبان ؟! ممنووووووووووووووونم !!!
من موقع های تمرین بعد چند بار تمرین حس میاد سراغم اما توی نحوه ی طبیعی گفتنش مشکل دارم.و خود حس هم یهو از بین میره..حس نفرت رو چجوری روش کارکنم؟😣
سلام میشه حافظه عضلانی هم تعریف کنید ممنون میشم
آبان جان،ازت ممنونم،دمت گرم
یا علی(ع)
ابان احساس میکنم این تمرین رو من جواب نمیده اخه بنظرم نمیتونم بوها و صداهای اون زمانو بیاد بیارم.(البته میخوام حداقل یبار سعی کنم و امتحان کنم)
تمرین دیگه ای نیست بزای تقویت حافظه عاطفی؟
آبان عزیز بسیار ممنون هستیم بابت مهرت
سلام. تشکر. خیلی آموزش خوبی بودند. سپاسگذارم